کاوه   ۳۰  اردیبهشت  ۱۴۰۲

اگر کم مایه ای گردد پُر آواز
و یا کوته نظر ، مشغول پرواز
سقوط هر دو کس دیری نپاید
بجز سالک چه کس می‌داند این راز؟

بهلول   ۲۸   اردیبهشت   ۱۴۰۲

در دیزی چو شود باز،حیا پر بکشد

بقعه چون گشت ولنگار،عدو سر بکشد

قاطری گفت خجالت کشم از نام پدر

جور آن اسب خطاکار،چرا خر بکشد؟

۲۶  اردیبهشت ۱۴۰۲  

ما در همه آفاق بجز جهل ندیدیم
در دیر و خرابات یکی اهل ندیدیم
این عمر گران،تحفه ناشکری ما بود
اوقات تعب بود چرا سهل ندیدیم ؟

کاوه   ۲۵  اردیبهشت   ۱۴۰۲

طاقتم طاق شُد و میل به رفتن دارم
غنچه ای در قفسم میل شکفتن دارم
چه غریبانه جدالیست میان من و میل
حرفها بغض شُد و میل به گفتن دارم

کاوه   ۱۴۰۲   ۲۰  اردیبهشت  

به ناگه تو افتاده ای در جهان
در اینجا سرود محبت بخوان
در این روزگار سراسر پلشت
ز گهواره تا گور آدم بمان

کاوه بهلولی    ۱۹ اردیبهشت   ۱۴۰۲

وای اگر نیمه شبی آه کِشَد مظلومی
خادمی رنج بَرَد با نظر مخدومی
بعد توبیخ و مجازات و هزاران کیفر
وای اگر حکم برائت بخورد محکومی

بهلول   ۱۸   اردیبهشت ۱۴۰۲

خیالم راحت و آسوده حالم
ولی با اینهمه بشکسته بالم
گمانم راحتی ، دیری نپاید
شود بالم، سرانجامش وبالم

کاوه بهلولی  ۱۵   اردیبهشت ۱۴۰۲

مصطبه داری اگر،مست ز قدرت شود
یا که در آن تختگاه،محو ز ثروت شود
بعد کمی سرکشی،موج فرو می رود
کاش که این قصه ها،موجب عبرت شود

کاوه   ۱۴   اردیبهشت   ۱۴۰۲

چوخواهی که عمرت شود سودمند
شنو از رفیقت تو این شاه پند
سفر را زیادت کن اندر شمار
سیاحت کند تجربت را دوچند

۱۲  اردیبهشت  ۱۴۰۲

دل اگر صاف شود دست نمکدار شود
دیده چون پاک شود مخزن انوار شود
گرچه راکد شده بازار رفاقت امروز
عشق چون ناب شود شهره بازار شود

۱۱  اردیبهشت  ۱۴۰۲   کاوه

آن پیر که در حسرت ایام جوانیست
رعنا پسری بود که امروز کمانیست
هرکس نبرد لذت از این فرصت محدود
چون رد دوا، وقت کسالت ز گرانیست

۱۴۰۲   ۷ اردیبهشت   کاوه

تنویر شود چهره عشاق به نورت
تقویم شود دفتر ایام ، حضورت
تزویر که در صورت اوباش هویداست
تحقیر کند جمله اشرار ، شعورت

کاوه   ۶  اردیبهشت   ۱۴۰۲   

کلافه گشته ام دگر زدست کودک درون

مدام طعنه میزند بوقت جنبش وسکون

چو در صِغَر کسی، هماره سرزنش شود

بوقت سالدیدگی،بجوشد از دلش جنون

کاوه بهلولی  ۱ اردیبهشت  ۱۴۰۲

هرگه زمام قومی افتد بدست جاهل
یا مرکب ریاست افتد بدست کاهل
زائل شود کیانِ، یک جمع بد زَعامَت
هر جا کسی بپوشید روبند میر ساهل