۲۸ مرداد / کاوه بهلولی
جاودان خواهی شوی در هر دو عالم ای عزیز
با کریمان همنشین شو از لئیمان کُن گریز
گرضرورت شُدکه روزی تَن دهی در یک مصاف
با ضعیفان کن مدارا با قوی پنجه ستیز
جاودان خواهی شوی در هر دو عالم ای عزیز
با کریمان همنشین شو از لئیمان کُن گریز
گرضرورت شُدکه روزی تَن دهی در یک مصاف
با ضعیفان کن مدارا با قوی پنجه ستیز
ای ایل سرافراز چه شد آن همه شوکت ؟
آن کبکبه و دبدبه و آن همه دولت
گر مثل سبق دور بریزید تفرعن
رجعت کند آن هیمنه با هیبت صولت
شکر ایزد که رفیقان همگی سرحالند
سریاران به سلامت که همه خوشحالند
ایزدا چشم بد از جمله شفیقان برگیر
زین دقایق که همه خرم و خوش احوالند
کاوه ۲۲ مرداد ۱۴۰۱
دل برده ای ز ماها ، ای بلبل خوش آواز
در بزم و انجمنها ، ناطق بسان اعجاز
هر جا که محفلی بود ای ماه مجلس آرا
غوغا کند نوایت، یک لحظه بعد از آغاز
صاحبدلی به ناگه از بین ما سفر کرد
با این وداع غمبار از مردمان حذر کرد
هر جا که محفلی بود آن ماه مجلس آرا
با شعر و با کلامش ، شام سیه سحر کرد
تعادل پیشه کن در سیره خویش
که افراطش هزاران عیب دارد
اساس زندگی آنجا تراز است
که عصیان پیشه سر در جیب دارد
توازن چون شود حاکم به کردار
یقین دان تحفه ای از غیب دارد
بهلول
صحبت از عشق میان آمد و محبوب گریخت
جذب زیبا بصری گشتم و مجذوب گریخت
این چه حکمی است خدا ؟حک شده بر طالع ما
طالب هر چه شدم سوژه مطلوب گریخت
بهلول
در حضور اغنیا ذره نباش
از شکست دیگران غره نباش
همچو شیران ژیان در وقت جنگ
در مصاف دشمنان بره نباش
بهلول
اگر با خوشدلان گردی تو همگام
بهشت آید سراغت زود هنگام
به پاس همنشینی با تبسم
رسد رضوان به تو پاداش و انعام
بهلول
در عالم عاشقی کسی باغی نیست
دلداده شود اگر کسی یاغی نیست
سوداگر اگر شود دَمی حامل عشق
بالاتر از این بلا چرا داغی نیست ؟
بسته شود چون دَری از سر یک اضطرار
سوی دگر وا شود بیشتر از صد هزار
خیره شود بَر دَرِ بسته بشر با ولع
عاجز و مغفول از ، رویت آن بیشمار
بهلول
شده چشمان کسی سوی شما خیره شود ؟
یا که با برق نگاهش به شما چیره شود ؟
او همان است که با یک نظر از عمق وجود
روشنا بخش دل تار و شب تیره شود
ساز کن آهنگ شادی فرصتی هر چند نیست
این دو روز زندگانی را مجال پند نیست
با تهیدستان سرخوش دائما مانوس باش
چهره ی کذّاب دنیا مَحبسی جُز بند نیس
۱۴۰۱/۵/۱