غزل / کاوه بهلولی قشقایی / ۵ اسفند ۱۴۰۱
وقت آن نیست که بازیچه و لجباز شویم
با انیران زبون ، همدل و همساز شویم
لحظه ای نیست که ما هلهله از شوق زنیم
با شیاطین و دد و دیو ، چو انباز شویم
گاه آنست که ما با تو هم آواز شویم
در پسین مصرع اشعار، سرآغاز شویم
دم آنست که گر هجمه کند لشکر خصم
بهر ایران پریشان همه سرباز شویم
موسم آن شده با مرغک خوشخوان سحر
در دل تیرگی شب ، همه دمساز شویم
فصل آنست که در مدرسه عشق و جنون
فارغ از درس معلم ، همه ممتاز شویم
حین آنست که بیدل بزند چنگ به ذوق
ساز چون کوک شود همره و همراز شویم
عصر آنست که ناسوت فراموش کنیم
سوی لاهوت همه چون پَرِ پرواز شویم
+ نوشته شده در جمعه پنجم اسفند ۱۴۰۱ ساعت 17:45 توسط بهلول
|